شعر
مطالب عاشقانه
هنوزنمیدانم چرارفتی شایدوسعت شانه هایم برای انبوه هق هق گریه های توکوچک بود شایدازاینکه درقلب من اشیانه کنی درتردیدبودی شایداهوی قلبت که تادیروزدر دستهای قلب من رها بوداسیرجادوی چشمان دیگری شدوشایدهم توظالم بودی که مرابابی رحمی ازدیارمحبت خودبیرون راندی کاش میگفتی چرا؟
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |